هرچی که دلت میخواد

سرگرمی
آخرین نظرات
  • ۴ ارديبهشت ۹۳، ۲۱:۲۰ - .........33
    بد بود

زندگی نامه دیوید بکهام

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ
  • ایوب نژاداحمدی

زنگی نامه رونالدینیو

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ب.ظ
  • ایوب نژاداحمدی

زندگی نامه مسی

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۲ ب.ظ
  • ایوب نژاداحمدی

زندگینامه زیدان

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۵ ب.ظ
  • ایوب نژاداحمدی

عکس هایی از سوژه هایی طنز در دبی

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۵۲ ب.ظ
سوژه های داغ و خنده دار دوبی
 

عکس هایی از سوژه های طنز و خنده دار فقط در دبی

عکس هایی از سوژه های طنز و خنده دار فقط در دبی

در ادامه مطلب ببینید

  • ایوب نژاداحمدی

تعصیر افزایش سن روی ارتفاع کمربند

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۸ ب.ظ

تاثیر افزایش سن روی ارتفاع کمربند !! (عکس طنز)

نظر یادتون نره

  • ایوب نژاداحمدی

سرعت اینترنت درایران!!!(کاریکاتور)

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۶ ب.ظ

سرعت اینترنت در ایران ...(کاریکاتور)

  • ایوب نژاداحمدی

غلت نامه طنز+تصاویر(حتما ببینید)

ایوب نژاداحمدی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۴ ب.ظ

غلت نامه طنز

در ادامه مطلب ببینید

  • ایوب نژاداحمدی

شعری زیبا از حکیم ابوالقاسم فردوسی

ایوب نژاداحمدی | چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۸ ب.ظ

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دین شان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیش شان
گنه بود آزار کس پیش شان

همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما
چه شد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کاین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گران مایه بود آن که بودی دبیر
گرامی بد آن کس که بودی دلیر

نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

  • ایوب نژاداحمدی

زیبا ترین شعر سعدی

ایوب نژاداحمدی | چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ب.ظ

وقتی دل سودایی میرفت به بستانها —— بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحانها

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل —— تا یاد تو افتادم، از یاد برفت آنها

ای مهر تو در دلها، وی مهر تو بر لبها —— وی شور تو در سرها، وی سر تو در جانها

تا عهد تودربستم، عهد همه بشکستم —— بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن —— کوته نظری باشد، رفتن به گلستانها

آنرا که چنین دردی از پای دراندازد —— باید که فروشوید دست از همه درمانها

گر در طلبش رنجی، ما را برسدشاید —— چون عشق حرم باشد، سهل ست بیابانها

هر تیر که در کیش ست، گر بر دل ریش آید —— ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها

هر کو نظری دارد،با یار کمان ابرو —— باید که سپر باشد، پیش همه پیکانها

گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش —— میگویم و بعداز من گویند به دورانها

  • ایوب نژاداحمدی